جایگاه مفهوم معماری اسلامی از منظر فارابی با نگاهی در احصاء العلوم
معماری اسلامی همواره وجود خداوندگار عالم که در مرکز عالم قرارداشته و برای پی بردن به حقیقتش بایستی به درجه ایی از عقل مستفاد رسید، را باور داشته و بر اساس محوریت او، سنگ بنای خود را بنا نهاده است. این باور را در تک تک مراحل شکل گیریش تا مرتبه ظهور و تاثیرش میتوان دید و در پی دلایلش ، تعقل کرد. برای درک بهتر مبانی نظری معماری اسلامی ایران و همچنین ارتباط آن با دنیای امروز ، فارغ از ترجمه های غلطی که بر وی شده است و یا دستاوردهایی که گه گاه به بیراه کشیده شده است، نیازمند درک عمیقی از فلسفه این معماری هستیم. شاید به طور مشخص در کتب فلاسفه به آن اشاره مستقیم نشده باشد، اما میتوان با انطباق آنها در امور جاری، رهیافت مناسبی برای درک بهتر این نوع تفکر پیدا کرد. تلاشی هرچند اندک در جهت برداشت درست از مفاهیم معماری اسلامی که در جایگاه خود دارای مقام و مرتبه ایست به نسبت معماری های هم نسل خودش که بیشتر جنبه فرم گرا داشته اند تا توجه به معناگرایی و عملگرایی. در این پژوهش با پیش فرض متدولوژی معماری نگارنده، درسنامه هایی از فارابی ، برداشت شده است.
مقدمه
تا پیش از این نمودهای معماری اسلامی بیشتر در ارکانی دیده میشد که بیشتر جنبه فیزیکی و شهودی داشتند ، ارکانی مانند :مردم واری ، پرهیز از بیهودگی ، نیارش و مصالح بوم آورد. از شاهکارهای معماری ایرانی توجه خاص معماران به اقلیم و مسائل خاص آن بوده است. درست همانجایی که در اقلیم معتدل شمالی کشور نوع مصالح از جنس چوب که فراوانی منطقه ایی داشت تا نوع تراکم ابنیه ها و یا در اقلیم های گرم و خشک برای جلوگیری از ورود مسائل حاد اقلیمی به بنا از معماری درونگرا استفاده میشد. در نهایت این امور، همیشه برای تمایز معماری ایرانی و اسلامی از دیگر معماری جهان، بایستی به نمودهای فیزیکی بسنده میشد و در هیچ یک از کتب دانشگاهی به ما آموزش نداده اند که قالب تفکری معماران ما چه بوده است و بر چه اساسی آنها به این نتایج و نمودها رسیده اند.
تفکر معماری ایرانی به ذات خود شگرف است و باید آنرا در قالب یک پژوهش مستقل مطالعه و مورد بررسی قرارداد. پس از اسلام ایرانیان به ویژه در دوران ساسانیان شروع به ساخت مساجدی که امروزه میبینیم کردند و اینگونه مهربانی خود را با دین تازه وارد ادا کردند.
تا پیش از اسلام نیز ایرانیان همواره در ساخت بناهای ایمانی در تلاش بوده اند و برای ادای احترام به الهه های خود، معابد برپا کردند.
“احصاء العلوم را ابونصر محمد بن احمد فارابی، عالم بزرگ اسلامی ملقب به معلم ثانی، در نيمه اول قرن چهارم هجری تأليف كرد و در دسترس دانشمندان ممالك اسلامی قرار داد و سنگ اول بنای نوعی از فرهنگ های علمی اسلامی مانند جوامع العلوم از شعيابن فريغون، رسائل اخوان الصفا، مفاتيح العلوم از خوارزمی، الشفا و اقسام العلوم العقليه از ابن سينا گرديد“. فارابی 11 ،1364ـ .
اینکه چرا فارابی و نگاه او به هنر مهم جلوه نمود از آنجایی نشئت می گیرد که وی نخستین کسی است که متافیزیک ایمانی را بنا نهاد و در فلسفه وی، ما حرکت عمودی به بیرون از این عالم خاک داریم. در حالی که در فلسفه یونان باستان به ویژه در فلسفه ارسطو و افلاطون این حرکت افقی است و انسان ها مسائل خود را در خود حل می کردند. در فلسفه فارابی به طور کل پیامبر حلقه اتصال انسان و خداست و واسطه تنزل حقیقت و رقیق شدن آن تا مرتبه ی فهم انسان است. ( درسنامه حکمت مشا- دکتر حکمت)
پیش از ورود به دیدگاه فارابی لازم به ذکر است که متدلوژی معماری در این پژوهش بر اساس نیازیابی- مفهوم – و در نهایت فرم یا ساختمان است . در مبحث نیازیابی رویکرد انسان مدار مورد توجه است و توجه به خواسته ها و نیازهای وی در راس امور قرار میگیرد.
مفهوم و یا شناخت از واژه هاییست که امروزه به معنای عام آن مورد پذیرش است ، اما از نگاه فلسفی به آن بنگریم به مبحث ماهیت میرسیم.
کلمه “ماهیت “که در زبان عربی به عنوان ” مائیت” استفاده می شده است. کلمه ی ما برای پرسش از چیستی چیزهاست. بحث دقیق فلسفه در باب ” چیستی” شئی زمانی ممکن است که آن شئی وجود داشته باشد. (درسنامه مشاء – دکتر حکمت) در حالی که در مرحله ی مفهوم معماری چیزی وجود ندارد و باید آن را به وجود آورد و یا به قول افلاطون انسان چیزهایی را که از یاد برده است یادآوری میکند، گویی وی این چیزهارا دیده است و تنها آنهارا دوباره باز می آفریند.
فرمی که از این مراحل عبور کند و به مرتبه ی ظهور برسد، حاصل اندیشه و تفکر است و در قالب اوقات ماندگار.
در این پژوهش فرض بر این است که معماری ایرانی – اسلامی از مفهوم تعالی بهره برده است و حال در جست و جوی آن در یک اثر از فارابی میگردیم.
كتاب “احصاء العلوم” فارابی پنج فصل دارد: زبان / منطق/ تعالیم / الهی / مدنی
در هریک از این فصول به دنبال مسئله پژوهش رفته ایم و آنرا کند وکاو میکنیم.
قانون و معماری
فارابی در فصل اول در بحث علم زبان میگويد: «قوانين در هر صناعت عبارت است از قضايای كلی (يعنی قضايای جامع) كه در تحت هريك از اين قضايای كلی، بسياری از اموری كه اين صناعت به تنهايی آنها را فرا میگيرد مندرج است و همين راه در تمام آن اموری كه موضوع اين صناعت اند، يا در بيشتر آنها بحث میشود. در ادامه می آورد: «امور مفرد بسيار و پراكنده وقتی محصور و مندرج در قوانينی شود، كه ترتيب معينی را در ذهن آدمی ايجاد كند، به صورت صناعتی، يا بخشی از صناعتی درمی آيد، همچون دبيری و پزشكی و كشاورزی و معماری و ديگر صناعات عملی يا نظری» (فارابی1364- 41و42)
تمامی ارکان معماری از قدیم بر مبنای تناسبات انسانی ابداع شده است. حال آنکه در طبیعت نیز شرایطی وجود داشت که انسان برای دریافت و یا گریز از آن به ناچار راهی را پیدا کرد. این تناسبات و شرایط همواره درست است، چرا که از زمان قدیم تا به اکنون نیز پایدار است. در نتیجه معمار می بایستی برای آفریدن یک فضا، از تجربه زیسته خود بهره می گرفت و با توجه به مقدرات تناسبات و اشکال خالص طبیعت دست به کار میشد. این قبیل نحوه انجام کار ابتدا عرف و در طی زمان تبدیل به قوانین شد. قوانین که لازم الاجرا بودند ، چرا که درستی آنها آزموده شد و نتیجه آن در زندگی انسان نمود پیدا کرد.
فارابی در ارتباط قانون و صنعت میگويد: «هر قضيه ای كه در صناعتی قانون شده، میتواند برای يكی از مطالبی كه ما ذكر كرديم، يا برای دسته ای از آنها، قاعده و قانون قرار گيرد و به همين جهت بوده است كه پيشينيان هر ابزاری را كه برای بررسی آنچه ممكن است حس آدمی بدون آن در شناخت كميت و يا كيفيت جسمی يا جز آن، خطا كند، به كار میرفته قانون ناميده اند، همچون شاغول، پرگار و ترازو و مجموعه های حساب و جداول نجوم را نيز قوانين می نامند و كتاب های مختصری را كه از روی كتاب های مفصل، تذكره وار میشده نيز قانون ناميده اند؛ زيرا اينها چيزهای اندكی هستند كه اشياء زيادی را در خود دارند. بنابراين آموختن اينها و به خاطر سپردن، با همه شمار اندكشان، سبب میشود كه ما مطالب بسياری را فراگيريم» . (فارابی1364- 42)
یکی از ارکان متدلوژی معماری این پژوهش در باب مفهوم ، ” محیط ” است. محیط به مفهوم جامع و کاملش شامل ( اقتصاد – سیاست – اجتماع – و محیط زیست ) می شود. بر طبق نظر فارابی محیطی که انسان در آن میزیید در زندگیش تاثیر میگذارد و بایستی به طبیعیت از آن پیش برود. درک قوانین و الزامات این محیط باعث رشد انسان و زندگی بهتر وی می شود. قوانین این محیط و عُرفیات انسانی میتواند باعث رشد و تعالی انسانی شود. چراکه در بین این قوانین و ذات انسان یک هماهنگی مفروض است. هماهنگی که مبدا آن خداوندگار عالم است. انسان می بایست در جست و جوی کشف این نظم و توازن باشد تا به تعالی دست یابد.
بنابراين قانون مداری از اصول اوليه صناعت در معماری اسلامی محسوب میشود كه علاوه بر نفوذ آن در اصول فنی، در حوزه های كيفی و آموزشی نيز دخيل است. به عبارتی ديگر در نظر فارابی، معماری آزاد و دل بخواهی كه قانونمدار نباشد، در حوزه معماری اسلامی قرار نمی گيرد. (فرشچی- مطالعات معماری ایران – 184)
منطق و معماری
فارابی پس از تعریف قانون به منطق می پردازد و این علم را در هر صناعتی مقدم میدارد.
در نظر فارابی، اول اينكه علم منطق بر ديگر علوم و صنايع مقدم است و به عبارت ديگر، قوانين منطق از جمله قوانين كلی است كه انسان در هر علم و عملی، ناگزير به رعايت آنهاست تا ذهن و عملش به راه صواب هدايت شود و اين شامل معماری نيز می شود. بنابراين معماری دلبخواهی و با فرمهای آزاد بدون قانون و منطق در نظر او ناصواب است و اگر بنا به نظر فارابی يكی از شعب منطق را نُطق درون (باطن) تعبير كنيم، بيان معماری از ديدگاه او بيان باطن يا به تعبير امروز، معنا و مفهوم را شامل میشود.. (فارابی1364-42)
هندسه انسانی همانند منطق در کلام است. چراکه این هندسه به فضای معماری مفهوم میدهد و با رعایت ابعاد و تناسبات ، فرمی تابع عملکرد حاصل می شود. اینکه معماری ایرانی همواره تابع عملکرد ساکنینش بوده است بر کسی پوشیده نیست و همواره بر اساس یکی از اصولی که نمود شهودی داشته ” پرهیز از بیهودگی ” همواره منطق و نطق بنا را با رهایی از ارکان حشو و زائد، به مرتبه ظهور رسانده است.
در معماری بناهای اسلامی نیز، تناسبات آذین بندی ها در زیر گنبد های مساجد، با وجود فرم زیبایی که خلق کرده اند، اما در غالب اوقات نقش سازه ایی داشته اند و همواره عملکردی بوده اند.
ریاضیات و معماری:
فارابی حكمت نظری را به سه علم رياضيات، طبيعی و علم الهی تقسيم كرده است و علوم حساب، هندسه، نجوم، موسيقی و… را جزء رياضيات برمیشمارد و به صراحت صناعت معماری را ذيل رياضيات به خصوص بخش هندسه می آورد. (فارابی1364- فصل 3)
برای درک بهتر این امر لازم است یکی دیگر از ارکان مفهوم در متدلوژی معماری پژوهش را شرح دهیم.
دانستیم که پس از نیازیابی به مرحله مفهوم میرسیم و در مرحله مفهوم ابتدا محیط را شرح و بست دادیم، حال وقت آن رسیده است که یکی دیگر از ادوات مفهوم را تشریح کنیم.
“برنامه ریزی”، برنامه ریزی به مفهوم کلاسیک خود، 2 پرسش بنیادین دارد : 1- به کجا میخواهیم برویم؟ و 2- چگونه میخواهیم برویم؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت هدف نهایی لقاءالله است و انسان طالب حقیقت که به مرتبه ی عقل مستفاد رسیده باشد و بهره از عقل فعال ببرد همواره به دنبال دیدار معبود خود است.
ارتباط این پرسش با معماری درست در ریزدانه های تشکیل دهنده تفکر معمار، برای خلق بنایی به جهت آسایش انسانی و مجال تفکر و اندیشه به وی دادن است.
در پاسخ به پرسش دوم میتوان گفت: یکی از راه های خلق چنین فضای تفکری ، استفاده سنتی از هندسه ریاضیات است.
نمود های تفکری واضح این هندسه که خداوند در مرکز عالم قراردارد و همواره میل برای والا مقام نشان دادن و ارادت خویش را در بناهای سنتی همچون زیگورات چغازنبیل میتوان یافت.
زیگورات چغازنبیل مهمترین و بلندترین بنای شهر اونتاش گال است که بهصورت چهارگوش در پنچ طبقه و به ابعاد ۱۰۵ در ۱۰۵ متر بنا شده است که بهصورت هرم از پایین به بالا کوچکتر میشد و بر بلندای آن معبد کوچکی قرار داشت. ارتفاع این معبد ۵۲ متر بوده که در حال حاضر تنها ۲۵ متر آن در دو و نیم طبقه باقی مانده است.
زیگورات چغازنبیل دارای چهار دستگاه پلکان است که همگی به ورودی طبقه اول وصل بودند و با استفاده از پلکان جنوب غربی میتوانستند به طبقات بالاتر راه پیدا کنند. تعداد پلکانهای آجری و سنگچین زیگورات تقریبا یکسان بهنظر میرسد و فقط در جاهایی که زمین شیب داشته، تعداد آنها متفاوت بوده است.
این پلکان ها در نهایت به معبد اعلی می رسیدند. درست جایی که شخصی مهمی در آن دفن می شد و دلیل چنین کاری را تقرب بیشتر وی به خداوند میدانستند.
بدين ترتيب در نگاه فارابی، صنعت و از جمله معماری كه نمودی از حيل عدد و هندسه است، بايد همراه با قاعده تركيب و تحليل، بيانگر بينش الهی و هم راستا با سنت الهی باشد. به اعتقاد گنون، يكی از اهداف اصلی هندسه، بيان رمزی آن است و در اين باب میگويد: «هندسه غيرسنتی (مدرن) تنها شكل ساده و منحطی از هندسه سنتی است و از معنای عميقی كه در اصل خود داشته تهی شده است. در صورتی كه در هندسه سنتی، فعل خلق و نظم خداوندی و به تبع آن معماری را كه از هندسه جدايی ناپذير است همسو میشمردند و كار خويش را بر همين پايه استوار میكردند. (گنون1384- 7-8)
صناعت و معماری
فرم های معماری اسلامی، تاکید ویژه ایی بر نحوه زندگی ساکنینش داشته است. این فرم ها که از مراحل نیازیابی و مفهوم عبور کرده است، خصوصیاتی را با خود حمل می کند که نیازمند اندیشه و تعقل است. در نگاه معمار مسلمان، معماری بایستی موجب معناگرا باشد. این معناگرایی در کنار عملکردی بودن، به مرتبه ظهور می رسد.
به عبارتی ديگر، تركيبات و صناعات از جمله فرم و كالبد معماری اسلامی همواره به معنا و غايتی اشاره دارد و اين معنای هدفمند و غايت كمالگرای الهی انسان است كه به عنوان علت غايی، تركيب و ساماندهی فضا و مكانهای معماری اسلامی را می سازد. (فرشچی- مطالعات معماری ایران – 189)
چنين قابل برداشت است كه معماری در نظر فارابی، صنعتی غايتمند است كه هدف آن تعالی انسان و اجتماع در مسير الوهيت می باشد. (فرشچی- مطالعات معماری ایران – 189)
اخلاق و معماری
در تفكر فارابی دو موضوع كاملا مشخص است. اول اينكه، منطق و دين هر دو از منابع شناخت و نيز هر دو عامل تكامل و رشد انسان است. دوم، تربيت اخلاقی بايد همراه با آموزش عملی و تمرين زياد صورت گيرد. در نظر او اخلاق نه امری عرفی، بلكه امری منطقی و دينی است و لازمه رشد انسان و راه رسيدن به سعادت جاودان و غايی میباشد. (فرشچی- مطالعات معماری ایران – 191)
معماری که به درجه ایی از عقل و منطق رسیده باشد، همواره برای خود اصول حسنه ایی را به عنوان ارزش تلقی می کند. این ارزش ها هم رو به سوی او دارند و هم رو به مخاطبینش. رعایت ارزش های اخلاقی در معماری موجبات پیدایش بناهایی منسجم تر و با مفهوم است و به طبع آن جامعه ایی اخلاق مدار را شکل میدهد. شاید بتوان گفت که ساختی این چنین، جامعه را برای مدینه فاضله ایی که مد نظر فارابی بود، هموار کند، چه بسا، در غیاب امام معصوم نشدنی است.
نتیجه:
در نظر فارابی، ميان هنر و صنعت، با حرفه و اخلاق فاصله ای حس نمیشود. يك صنعتگر و صاحب حرفه، اخلاق حسنه را بايد در ضمن شغل و حرفه خود به كار گيرد. از متون او چنين برداشت میشود كه وی میكوشد برخلاف عصر مدرن، صنعت و پيشه را در خدمت اهداف كمال معنوی انسانی، اخلاقی و اجتماعی نگاه دارد و برخلاف نظريه هنر برای هنر و بر خلاف تفكر كانت كه زيبايی را محدود به امور حسی میكند، علم، هنر و صنعت را يكی میداند و تعريف او از زيبايی و هنر بيشتر به مفهوم كمال، معنويت و خير اخلاقی نزديك است. (فرشچی- مطالعات معماری ایران – 193)
چنین به نظر می رسد که از نگاه فارابی، معماری باید معناگرایی و عملگرایی خود را بر پایه اخلاقیات تنظیم کند و با بهره گیری از هندسه و ریاضیات و منطق و قانون راه سعادت بشری را هموار سازد.
منابع
ـ فرشچی، حمیدرضا 1397، معماری اسلامی از منظر آراء فارابی با تأكید بر احصاء العلوم، مرکز مطالعات معماری ایران
ـ اشتراوس، لئو. .1373حقوق طبيعی و تاريخ. ترجمه باقر پرهام. تهران: آگاه.
ـ فارابی، ابونصر محمد. .1364احصاء العلوم. ترجمه حسين خديوجم. تهران: علمی و فرهنگی
-حکت، نصرالله، درسنامه حکمت مشاء ، 1390، انتشارات علم